داروی مسکن

سلام!

راستش اینروزا ذهنم بدجور درگیر یه موضوعیه و اونم نوشتن یه رمان راجع به یه دختریه که پس از ازدواج به بیماری سل دچار میشه و همسرش ترکش میکنه! حالا نه اینکه یهو همینجوری شروع بشه ها!! قبلش یه سری اتفاقا میفته اما موضوع کلی داستان همینه!

اسم دخترمون دریاست و همراه با مادر و برادر ناتنیش تیام زندگی میکنه! دریا اونهارو مثل خانواده ی اصلی خودش دوس داره و شکر خدا رابطشون با همدیگه خییییییییییلی خوبه!

اتفاقای تو ذهنم عاشقانست و امیدوارم که بتونم موضوع رو خوب در بیارم!

نمیدونمم که قراره تلخ باشه یا شیرین،بلند باشه یا کوتاه!

نمیدونمم چرا اسمشو گذاشتم داروی مسکن!! درکل خودمم چیز زیادی از رمان نمیدونم! فقط میدونم که خییییییییلی زیاد دلم میخواد بنویسمش!.......

طلایه

امروز میخوام که به درخواست لی لی جووووووون رمان طلایه به قلم نگاه عدل پور رو براتون به بوته ی نقد ببرم!!!

رمان طلایه هم از اون دسته رمانای همخونه ای هستشو داستان دختری با یه زیبایی خیره کننده به نام طلایه ست که به دلایلی،مجبور به انجام یه ازدواج سوری با فوتبالیست معروف،اردوان صولتی میشه...

قلم نویسنده خوبه ولی خب یه کوچولو کتابی ح میزنن که اونم طوری نیس که ادمو از خوندن کتاب خسته کنه!

خود طلایه هم دختر ساده و کم حرفو خوبیه که دوستش شیدا همیشه بهش میگه که شبیه ایشواریا رای هستش!!(خوش به حالش!!!)

بیشتر از این بگم موضوع لو میره!! پس خودتون بخونید تا دلیل همخونه شدنشونو بفهمید!

در کل رمان قشنگو دل نشینیه!. . .

افسونگر

سلاااام! الوعده وفا!

امروز اومدم با عکس از شخصیتای رمان افسونگر!

.

.

.

.

.

.

.

بفرمایید ادااااااااااامه...

ادامه نوشته

از این همه جا

علیک سلام!!!!!!!!!!!!!

انقده کیف میده ادمیزاد همه درساشو خونده باشه،همممممه کاراشو کرده باشه،بعد عییییینهو بختک بیاد بچسبه به لپ تاپ!!! اگه تا الان امتاحان نکردین حتتتما امتاحانش کنین! مجانیه ضررم نداره!

امروز اومدم تا رمانی از نویسنده ی دوس داشتنیو خوش قلم،تکین حمزه لو،معرفی کنم به اسم:از این همه جا...

داستان این رمان هم مثل تمام رمانای تکین حمزه لو،اموزنده و عالی بود! این رمان در کنار مسائل شیرین عشق و عاشقی بین ۲شخصیت پرستو و ارش،میپردازه به عواقب کم توجهی به جوانان(به مدل های مختلف) و تاثیر قرص های روانگردان تو زندگی جوونا! تو این رمان از حرف های خسته کننده و نصیحتایه تکراری خبری نبودو شاید همین بود که رمان رو سراسر تاثیر کرده بود!

نه تنها این رمان،که به نظر من تمام رمانای خانم حمزه لو یه پیشنهاد ویژست که به معنی واقعی کلمه نخونی از دستت رفته!!!

تمام ناتمام من

تا بحال به این نکته توجه نمودین که اسم وبلاگم قصه های خوندنی من هستش ولی بیشتر توش قصه های خوندنی دیگران نوشته میشه؟!!

در حال حاضر اومدم تا یکی از رمانای بییییییینظیر خودمو براتون معرفی کنم(مگر اینکه خودم از خودم تعریف کنم!)

اسم این داستانم فعلا خاطره میباشه ولی از اونجایی که این تیپ اسم گذاری واسه کتاب دیگه یه مقدار تکراری شده شاید عوضش کردم! این قصه داستان زندگی یه دختر ۱۷ساله به اسم خاطره ست که کارش دزدیه! از اون دزد بدا نیس.تو کار خیرم هس دخترمون! گاهی میشه رابین هود! از پولدار میزنه میده به فقیر! از این لاتای چاله میدونی نی ولی گاهی لاتی ح زذنو خعععلی دوس داره،عاااااشق باد کردن ادامسه و فوق العاده خاکیو مهربونو شیطونه!!!

خاطره وقتی ۱۳ سالش بود،مامانو باباشو از دست میده و از اونجایی که همه فامیلاشون خارج از کشور زندگی میکردن،اون مجبور میشه بره پیش تنها فامیلش تو ایران که همون عمش باشه و با اونا تو اصفهان زندگی کنه.عمش زن مهربونی بوده که بچه دار نمیشده ولی بچه هارو خیلی دوس داشته! اوایل همه چی خوب پیش میره تا اینکه یه شب.........

شوهرعمه ی یدش میخواد بهش ت.ج.ا.و.ز کنه! خاطره اون شب با هر سختی و بدبختی ای که بوده از اون خونه و بعدم از اون شهر فرار میکنه و میره مشهد! اونجا تو حرم کلی گریه زاری و دردو دل با امام رضا میکنه ولی غافل از اینکه یه نفر داره به حرفاش گوش میده.......

اون یه نفر یه خانومه که از قضا ادم خوبی بوده ولی خو دزده!!! اصلا خاطره از وقتی میره پیش همون زن دزدیو ارایشگریو یه جا یاد میگیره!! تازه خیییییییییییلیم باهوش بوده!

خلااااااااااااااصه... کلی اتفاقایه دیگه ام میفته تا بلاخره ۱۷سالش میشه و فامیلایه پدریش مجدادا پیداش میکنن(البته اون شوهرعمه بدش به درک واصل شد به سلامتی!) اصل داستان از این جا شروع میشه که خاطره میره پیش فامیلای اشرافیو تشریفاتیه پدرش و اتفاقایی که اونجا واسش میفته! اتفاقا و ماجرای خنده دار

حالا نظرتون؟!؟

رمانای همخونه ای!

سلاااااااااام!

امروز اومدم تا به درخواست سوفیا جووووون چندتا رمان همخونه ایه خوشمل معرفی کنم!

راستش این روزا چیزی که زیاد شده رمان همخونه ایه ولی ایا واقعا همشون قشنگن؟!!؟

اولین رمان همخونه ای که میخوام معرفی کنم همون رمان معروف و بینهایت نازه همخونه به قلم فوق زیبای مریم ریاحی هستش که احتمالا همه رمان خونا دویست هزارو نهصدو هفتادو سه بار خوندنش!!! اما خب رمان  قصه و شخصیتای بسیار قشنگی داره! من که به شخصه با خط به خط کتاب همزاد پنداری کردم!

رمان بعدی که موضوع همخونه ای داشت رمان قرار نبود به قلم هما پور اصفهانی بود. این رمان داستان یه دختر ناناسو ملوس به نام ترساست که پدرش مخالف ۱۰۰٪ خارج رفتنشه و بخاطر همین ترسا تصمیم میگیره برای اینکه بتونه به خواستش برسه،به صورت سوری و موقت با کسی ازدواج کنه و اون کس کسی نیس جز... ارتان تهرانی ... خخخخخخخخخخ البته اینم به احتمال زیاد همه خوندن و اونایی که نخوندنم بهتره که بخونن باحاله!!

رمان میراث هم موضوعش ازدواج سوریو همخونه ایه که خودم راستشو بگم کامل نخوندمش! اسم نویسندشو متاسفانه هرچی فک میکنم یادم نمیاد ولی خوب میتونید رمانو به صورت انلاین تو رمان خانه بخونید و یا از سایت ۹۸یا دانلودش کنید...

بعضی رمانام هستن که موضوع اصلیشون همخونه ای نیس ولی تو یه بخش از داستان شخصیتا باهم همخونه میشن که حتما براتون معرفی خواهم کرد...

فعلا همینارو داشته باشید حالا!!!

شوهر عزیز من

هااااااااااااااای!

امروز اومدم با معرفی رمان شوهر عزیز من به قلم باحال خانم فریبا کلهر!

انقده قشنگه! قلمش ملموسه و داستان بسیار بسیار جالبی داره...

تو قصه تشبیه ها و تشخیصای بسیااااااار جالبی داره که باعث بامزه و جذاب شدن قصه میشه! داستان،داستانه سیما انتظاری و شوهر عزیزشه!

داستانی از جوونی و تقریبا میانسالیه سیما و اتفاقاته شیرینو اکثرا واقعی زندگی اونه!

قشنگه و خووووووووووندنی!

افسونگر

سلااااااااام!

اومدم با یه پست جدید! خلاصه ای از رمان قشنگ افسونگر با قلم هما پوراصفهانی و به درخواست ویدا جوووون

این رمان بازم یه رمان کاربری با یه قلم قشنگه! رمان خیییییلی نازیه و من که به شخصه کللللی دوسش داشتم!

این رمان داستان زندگی یه دختر به نام افسون هستش که الحق اسمش بهش میاد!!! اتفاقای این قصه هم تو لندن و هم تو ایران اتفاق میفته. افسون باهوشو جذابه و حسابیم از هوشش استفاده میکنه!! به نظر منکه افراد زیر ۱۶سال نخوننش بهتره! اولای قصه شاید فقطو فقط یه خورده غیر ملموس باشه ولی بعدش از ملموسم ملموس تر میشه!

میتونین این رمان رو از ۲تا منبع موثق دانلود کنین:بوک مارکت و ۹۸یا!! اگه ام به انلاین خوندن علاقه مندین میتونین از سایت رمان خانه استفاده کنبن.

شاید عکس از شخصیتای این رمانم یه روزی از همین روزا گذاشتم...

فعلا تااااااااااااا بعد

باز باران

سلامو سلامو بازم سلام!

امروز میخوام براتون یه رمان ۲جلدی از مریم رضاپور به نام باز باران رو معرفی کنم! این یکی از قشنگ ترین رماناییه که خوندم! داستان این رمان راجع به دختری به نام ترانه ست که خاطرات مادربزرگش باران رو میخونه! ترانه یه دختر از نوع کمیابه!! خجالتیه،نجیبه،خانومه،افتاب مهتاب ندیدست!!! داریم واقعا؟!! باران اما پرشورو باانرژیو شیطونه،دوس داشتنیه و عقاید جالبی داره! البته اینا همه نظره منه!

کلا من خییییییییلی با این رمانو لحظه های تلخو شیرینش عشق کردم! اینم بگم که دخترخانومای دبیرستانی میتونن به شدت با باران همزادپنداری کنن!

اینم از اون پیشنهادای ویژست! نخونی از دستت رفته...

شال و کلاه یک ادم برفی

امروز اومدم با یه پست جدید! میخوام ایندفعه براتون یکی از رمانای خودمو معرفی کنم که اسمش همونطور که اون بالا نوشته شده شال و کلاه یک ادم برفی به قلم خوگشل خودمه!!

این داستان قصه ی زندگی یه دختر شادو شوخو بشاش به اسم اواس. اوا خانوم قصه ی ما مثل بقیه ی دخترا تو رمانای ایرانی دارای یک زیبایی اغوا کننده نیس! یه دختر معمولی(نه زشت نه خوشگل) از جنس همه ی ما دختراست و شاید تنها چیزی که اونو با بقیه متمایز میکنه،همین همیشه شنگول بودنشه! اوا یه دوس داره که اونم مثل خودشه و اسمش تانیاس! این ۲تا رشته ی تحصیلیشون تو دانشکده زبان انگلیسیه و هر ۲شونم تو موسسه ی زبان تدریس میکنن! البته تو ۲اموزشگاه جدا از هم!

اوایل این داستانم(که خودم از همه داستانام بیشتر دوسش میدارم)بینهایت شاده،وسطاش بینهایت غمگین میشه و دوباره اخراش برمیگرده به بینهایت شاد بودن اولش!

موضوع کلی قصه،ازدواج اوا با پسرعموش شهاب هستش! یه ازدواج مخفیانه که اوایل شیرینو قشنگو مهیجه ولی بعد که گندش در میاد........

تمام تلاشمو کردم که از اتفاقات فوق احساسی که هم شادن هم غمناک استفاده کنم تا قصم قشنگ بشه! اینم بگم که شهاب هم با همه پسرای تو رمانا فرق میکنه! نه خییییییییلی مغروره نه همش قربون صدقه ی اوا میره! شهاب مهربونه و دوس داشتنشو با کاراش ثابت میکنه!

حالا نظرتون؟!

هیچکی مثل تو نبود

ایدفعه اومدم با یه رمان کاربری خوشگل! رمان هیچکی مثل تو نبود که نویسندش ارام رضایی هستشو منبع دانلود رمان هم سایت ۹۸یا هستش.

این رمان داستان زندگی یه دختر خاکیو دوس داشتنی به نام اناس.بعضی قسمتای این رمان بینهایت طنز میشه و بعضی قسمتاش بینهایت احساسی!! در کل میتونم بگم با این رمانو شخصیتاش میشه به راحتی همزادپنداری کرد!

این هم یه پیشنهاد واسه رمان خونایه درجه یکه! البته اگه تا الان نخونده باشنش!

انکه شبیه من نبود

تو این پست میخوام رمان انکه شبیه من نبود به قلم قشنگ م.رهی رو معرفی کنم...

موضوع این رمان خیلی قشنگو جذابه و اون وسط مسطاش فوق مهیج میشه! این رمان یه پیشنهاد خاص برای رمان خوناس!

از دستش ندین....

...

توی این وبلاگ قرار بر این هستش که خلاصه ای از داستان های خودم رو قرار بدم. داستان هایی که امیدوارم یه روزی موفق بشم اونهارو به چاپ برسونم! علاوه بر اون یه خلاصه از رمان هایی که خوندم یرای ادمایی که مثه خودم عاااااااااااشق رمانن!

خوشحال میشم که با نظرات و انتقاداتتون بهم کمک کنید...